سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چون کارها همانند شود یکى را بر دیگرى قیاس کردن توانست و پایان آن را از آغاز دانست . [نهج البلاغه]

زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد
نویسنده :
milad
تاریخ :
91/10/6:: 9:53 صبح
زمان :


زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد.


زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد.
زن به معشوقش گفت: "بیا اینجا و کنار دیوار بایست." بعد باعجله به بدن او روغن بچه مالید و روی آن پودر تالک پاشید، سپس گفت: از اینجا تکان نخور تا زمانی که به تو بگویم، تو باید وانمود کنی که یک مجسمه هستی.
وقتی همسر وارد اتاق شد پرسید: این چیست؟
زن پاسخ داد: اُوه این یک مجسمه است، خانم اسمیت یکی مثل این خریده بود، من از آن خوشم آمد و یکی برای خودمان خریدم.
بدون هیچ حرف اضافه ای هر دو به تخت خواب رفتند. حدود ساعت 2صبح همسر از تخت بیرون آمد، به آشپزخانه رفت و با یک ساندویچ و یک قوطی آبجو به اطاق برگشت.
بعد رو به مجسمه گفت: بیا اینها را بگیر و بخور، خود من مجبور شدم 2 روز تمام بیحرکت در خانه اسمیت بایستم در حالی که هیچ کس چیزی برای خوردن به من نداد !!!
منبع : www.Archive.khatekhalagh.com


کلمات کلیدی : زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد


سرگرمی







تمام حقوق این وب سایت و مطالب آن متعلق به زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد - سرگرمی می باشد.
.:: This Template By : TemKade.com ::.